anisaanisa، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

اسباب کشی...

عشق مامان یه مدت نتونستم واست بنویسم آخه می خواستیم خونمون و عوض کنیم و مامان سرش شلوغ قابل توجه شما خونمون و به خاطر شیطنتهای شما عوض کردیم چون دیگه بزرگ شدی و میخواستی باز ی کنی آتیش بسوزونی این خونه واست کوچیک بود هی میخوردی به درو دیوار ما هم یه خونه خوشمل بزرگتر گرفتیم من و بابائی هم که دوروز تعطیلی بیشتر نداشتیم عزممون و جزم کردیم در عرض دو روز تمام کارارو انجام دادیم و رفتیم خونه جدید اینجا خونمون بزرگتره تازه دریا هم بهمون خیلی نزدیکه این دوروز تو همش خونه پدر جون بودی و حسابی با شیطنت و جیغ بنفش روی همه رو سفید کردی بیچاره عمه جون هر بازی که بلد بود همه جور ادا و اطوار واست در آورد تا ساکت نگهت داره از دالی موشه بگیر تا...   ...
26 دی 1390

اسباب کشی...

عشق مامان یه مدت نتونستم واست بنویسم آخه می خواستیم خونمون و عوض کنیم و مامان سرش شلوغ قابل توجه شما خونمون و به خاطر شیطنتهای شما عوض کردیم چون دیگه بزرگ شدی و میخواستی باز ی کنی آتیش بسوزونی این خونه واست کوچیک بود هی میخوردی به درو دیوار ما هم یه خونه خوشمل بزرگتر گرفتیم من و بابائی هم که دوروز تعطیلی بیشتر نداشتیم عزممون و جزم کردیم در عرض دو روز تمام کارارو انجام دادیم و رفتیم خونه جدید اینجا خونمون بزرگتره تازه دریا هم بهمون خیلی نزدیکه این دوروز تو همش خونه پدر جون بودی و حسابی با شیطنت و جیغ بنفش روی همه رو سفید کردی بیچاره عمه جون هر بازی که بلد بود همه جور ادا و اطوار واست در آورد تا ساکت نگهت داره از دالی موشه بگیر تا... که هیچ...
26 دی 1390

به افتخار پریسا جون

سلام خوچگل مامان این عکست مال اولین روز عید پارسال بود 3 ماه 8 روزت بود آماده شده بودیم بریم خونه پدر جون این عکست و واسه خودت و پریسا جون (دوست مامان)گذاشتم  آخه این عکست و خیلی دوست داره پریسا جوون از این به بعد این عکس و اینجا هم میتونی ببینی ...
3 دی 1390

به افتخار پریسا جون

سلام خوچگل مامان این عکست مال اولین روز عید پارسال بود 3 ماه 8 روزت بود آماده شده بودیم بریم خونه پدر جون این عکست و واسه خودت و پریسا جون (دوست مامان)گذاشتم آخه این عکست و خیلی دوست داره پریسا جوون از این به بعد این عکس و اینجا هم میتونی ببینی ...
3 دی 1390

حکایت من و بی خوابی تو...

شب که میشه با هزار سلام و صلوات مقدمات خوابت و فراهم میکنم که اگه خدا بخواد خوب بخوابی و من فلک زده ام یه دو ساعت راحت بخوابم می برمت حموم شیر گرم بهت میدم دندونات و میشورم خوشمل خوشمل میخوابونمت خونه هم میشه عین خونه ارواح از دیوار صدا در میاد از من و بابات صدا در نمیاد به بابائی میگم یعنی میشه امشب خوب بخوابه میگه دعا میکنم خوب بخوابه دو ساعت که می خوابی شروع می کنی نقی می زنی منم پیش پیش پستونک بوس دوباره خواب دو ساعت دیگه گریه کوتاه پیش پیش پستونک آب بوس بار سوم پیش پیش گریه با عصبانیت پستونک پرتش میکنی مامان بیچاره بگرده تا صبح شاید پیداش کنه آب پس میزنی شیر میخوری خدا رو شکر این روال اگه خیلی دختر خوبی باشی تا صبح ادامه داره اگه...
1 دی 1390

حکایت من و بی خوابی تو...

شب که میشه با هزار سلام و صلوات مقدمات خوابت و فراهم میکنم که اگه خدا بخواد خوب بخوابی و من فلک زده ام یه دو ساعت راحت بخوابم می برمت حموم شیر گرم بهت میدم دندونات و میشورم خوشمل خوشمل میخوابونمت خونه هم میشه عین خونه ارواح از دیوار صدا در میاد از من و بابات صدا در نمیاد به بابائی میگم یعنی میشه امشب خوب بخوابه میگه دعا میکنم خوب بخوابه دو ساعت که می خوابی شروع می کنی نقی می زنی منم پیش پیش پستونک بوس دوباره خواب دو ساعت دیگه گریه کوتاه پیش پیش پستونک آب بوس بار سوم پیش پیش گریه با عصبانیت پستونک پرتش میکنی مامان بیچاره بگرده تا صبح شاید پیداش کنه آب پس میزنی شیر میخوری خدا رو شکر این روال اگه خیلی دختر خوبی باشی تا صبح ادامه داره اگه...
1 دی 1390
1